ژاپنیها چقدر شبیه ایرانیان هستند!!؟


ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده. البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.
روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.
تو این 
۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.
روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟
این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد
 
چقدر شبیه ایرانیان هستند!!!!؟
Great JAPANESE Proverb:

"If one can do it, U too can do it,
If none can do it, U must do it."
 
شعار بزرگ ژاپنیها:
اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.
اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.
 
 
Its IRANIAN Version:

"If one can do it, let him do it.
If none can do it, why waste our time on it!!!!"
 
نسخه ایرنی این شعار:
اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.
اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

درخواست افزايش حقوق

كارمندي قصد داشت به طور غير مستقيم درخواست افزايش حقوق كنه… واسه اين كار نامه زير رو واسه رئيسش نوشت
Dear Bo$$In thi$ life, we all need $ome thing mo$t de$perately. I think you $hould be under$tanding of the need$ of u$ worker$ who have given $o much $upport including $weat and $ervice to your company.I am $ure you will gue$$ what I mean and re$pond $oon.
Your$ $incerely, Norman $oh

فرداي اون روز رئيس جواب نامه او را داد و به صورت محترمانه گفت نه!!!

Dear NOrman,I kNOw you have been working very hard. NOwadays, NOthing much has changed. You must have NOticed that our company is NOt doing NOticeably well as yet.NOw the newspaper are saying the world`s leading ecoNOmists are NOt sure if the United States may go into aNOther recession. After the NOvember presidential elections things may turn bad.I have NOthing more to add NOw. You kNOw what I mean

زندگی خوابگاهی

ساعت ۲ نصف شب(یک اتاق)          cancan.gif
 ساعت ۳ نصف شب(کل خوابگاه منهای سرپرست )                 za2.gif
 ساعت ۴ صبح هنگام خواب       pillowfight.gif
 
وضعیت تحصیل در خوابگاهbliss.gifreading.gifbliss.gif
اولین روزهای خوابگاهgrouphugg.gif
گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز 3ztzsjm.gif
پایان گفت و گو stretcher.gif
امکانات غذایی در خوابگاه desertsmile.gif
طریقه ظرف شستن در خوابگاه   angry.gif
 
اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان4hba7gi.gif
و این هم آخر عاقبتش!!2LJ6NNA.GIF

انسانیت در چین

این حقیقت قرن 21، شرم بر این انسانها، خواهش می کنم این لینک رو بدین همه بخونن تا بفهمن تو چه دنیای کثیفی زندگی می کنن
این یه داستان واقعیه از یه مقاله علمی تکان دهنده ای که تو چین منتشر شده، به همراه این خبر چند عکس نیز آمده است
تو ایالت کانتون چین (یا تو کشور چین)، سوپ گیاهی به همراه گوشت نوزاد سرو میشه که تبلیغ زیادی کردند که سلامتی و میل جنسی رو به طرز عجیبی بهبود می بخشه
قیمت سوپ 4000 دلاره حدودا و یک کارخونه دار تو مصاحبه ای که کرده گفته تاثیر این سوپ خوشمزه رو به عینه دیده!
این سوپ ترکیبی از مغذی ترین گیاهان، گوشت مرغ و جنین سالم انسانه که 8 ساعت آب پز یا بخارپز میشه!
این کارخونه دار 62 ساله با همسر دومش که 19 سالش بود بعد دو هفته باز واسه سرو سوپ اومده بود و راضی بود
یه روز زن و شوهری که دو دختر داشتند وبچه سومشون که جنین 5 ماهه بود و دختر تشخیص داده شده بود رو سقط کرده بودن اومده بودن واسه فروش!
قیمت این جنین 2000 دلاره، اگه کسی حاضر به فروش جنین مرده نشه، جفت جنین (اونایی که کمی مطالعه دارن، میدونن جفت جنین چیه) هم خریداری میشه، اما فقط 200 دلار
توضیح : این سوپ تندرستی در واقع یه هشدار جدی و یه پشت پا به بشریته

خواستگاه فعلی این حادثه چینه، عامل اصلی اینجور پدیده ها قانون تک فرزندیه، پولداراشون بچه پسر دوست دارن و فقیراشون دوست دارن حالا که دخترشون رو مجبورن سقط کنن به یه پولی برسن


عکس ها به شدت دلخراشند،در ادامه مطلب

ادامه نوشته

انسان بزرگ

روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.
پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت حق 
ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.

دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیز!
دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همینطور است.
دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم

لعنت بر شيطان...

لعنت بر شيطان...

 به شیطان گفتم: لعنت بر تو باد
 لبخند زد
 پرسیدم: چرا میخندی؟
 ... پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام میگیرد!
 پرسیدم :مگر چه کرده ام؟

 گفت: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی به تو نکرده ام!

 با تعجب پرسیدم:پس چرا زمین میخورم؟

 جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای...
 نفس تو هنوز وحشی است..
 تو را زمین میزند.

 پرسیدم:پس تو چه کاره ای؟

 گفت: هروقت سواری آموختی برای رم دادن اسب تو خواهم آمد...
 فعلا برو سواری بیاموز!!!

خیلی سخته...

خیلی سخته پدری 60-70 ساله که الان دیگه وقت بازنشسته شدن و ارامش و استراحتش است از مردم درخواست کمک کنه اما به صورت کاملا شرافتمندانه یعنی فروش فال ! تصویری که میبینید میدان صادقیه است. پدری پیر با نوشته ای در کنار خود :‌ اگر فال بخرید به من که عمل قلب کرده ام کمک میکنید . عائله مند و ابرومندم.دختر دم بخت و پسر دانشجو دارم ....

 

با خشونت هرگز...

سخت آشفته و غمگین بودم
 به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
 و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
 چشم ها در پی چوب ، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
خوب، دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
 و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد
و سپس ساکت شد...
اما همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،
کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زد
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من به یاد آورد این کلام را...
که به هنگامه ی خشم
نه به فکر تصمیم
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
هرگز...

قبل امتحانا یه ذره بخندین بد نیس !!!

اعصاب چیست ؟ چیزیست که هیچکس ندارد وهمه توقع دارند تو حتما داشته باشي.
****
آیا می‌دانستید که انسانها به جز کودکِ درون یک عدد خر درون هم دارند ! که گاهی زمام امور را به دست می‌گیرد!

****
 
 معلم : 10 تاسيب داريم من 9 تاشو ميخورم ، چند تا سيب ميمونه؟ بچه: همون يكي روهم بردار بخور بدبخت سيب نخورده !
****
هرکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
هرکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند !
****
والدین گرامی اینقدر نگین "وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم" مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !
****
آيا ميدانيد ... قلقلك دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخى با اسلحه در حالت رگبار است!
 بچه پررو کیست ؟ موجودی بسیار محترم که حجم حرفهایش از دوبرابر مساحت دهانش نیز بیشتر است!
****

اینایی که همه چیزو رو دسک تاپ سیو می‌کنن
همونایی هستن که از راه می‌رسن شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !
 
****
می دونی چرا با ازدواج دین آدم کامل میشه؟
چون تا قبل ازدواج فکر میکنه دنیا بهشته …!!؟
اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا میکنه!!!؟؟؟؟
****
تفسیر “یک دقیقه”، از زبان کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده
با کسی که داخل توالت است, نشان می دهد که زمان یک تعریف واحد ندارد

چگونه رسانه ها می توانند دیدگاه ما را تغییر دهند

resanehChangeAO.jpg

پیری

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اول: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود.»
پیرمرد دوم: «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اول: «آره!» بعد با فریاد رو به پیرزنها: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»

هدف

به هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روان‌ پزشک پرسيدم :
شما چطور مي‌فهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟
روان‌پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب مي‌کنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمار مي‌گذاريم و از او مي‌خواهيم که وان را خالى کند!!!
من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگ‌ تر است!
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر مي‌دارد... شما مي‌خواهيد تختتان کنار پنجره باشد؟!!
********
1.راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست!!!
2.در حل مشکل و در هنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي !!!
3.همه راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست...

بنواز پیرمرد

بنواز پیرمرد،
که شاید آن آهن پشت سرت از شرم صدای ساز تو آب شود...
barijehgroup@yahoo.com

عکس شاهکار از مایک ادموند در پروفایل فیس بوک

مایک ادموند عکاس و هنرمند با به اشتراک گذاشتن عکس جدیدی برای خود در فیسبوک توانست تا خود ر در یک به شهرت جهانی برساند.او عکسی مفهومی از خود گرفته و با نوشتن جمله:اگر دقت کنید به تغییرات پی میبرید این شهرت را بدست آورد.این عکس بیش از 60 هزار بار به اشتراک گذاشته شده است.
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/8/21/109049_675.jpg
 

خوشبختی

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید

غمگین بودم که چرا کفش ندارم ... مردی را دیدم که پا نداشت

برسد به دست رئیس جمهور

سلام بچه ها خداحافظ (2)

اول سلام به همه،

چندتاحرفه که چندوقته میخوام بزنم،نمیدونم شماچقدبه وبلاگ واینجورچیزااهمیت میدین اما واسه من که خیلی جذاب ودوست داشتنیه وتقریبا روزی نیست که وبلاگ خودمون یا بقیه بچه های پزشکی نیام سرنزنم ویه تفاوت کاملااساسی وبلاگ ماوبقیه بچه ها بخصوص پزشکیا این جو آزاداندیشیه که داره وبنظرم این ویژگیشومدیون آقای محبی هست که باروی گشاده به هرکسی اجازه اظهارنظروابرازعقیده رومیده میخوادباعقایدخودش جورباشه یانباشه که همونجوری که گفتم ازین نظروبلاگ ماتکه وهمینم باعث شد تا بعدیه ترم منم به نویسنده های این وبلاگ بپیوندم اماچیزی که خانم فیروزبخت جدیداگفتن خیلی باعث ناراحتیم شد...وادامه مطلبموخطاب به ایشون مینویسم:

فیروزبخت عزیز هیچ موقع یه چیززیبا به تنهایی زیباشناخته نمیشه بلکه باقرارگرفتن زشتیهاست که زیبایی تعریف وشناخته میشه با تعریف حقه که باطل شناخته میشه (تعرف الاشیاباضدادها) اگه تونباشی مطلبای منم ارزشی نخواهندداشت نه اینکه خدایی نکرده یکی ازمادوتاحق باشه ودیگری باطل که اگرهم قراربرانتخاب باشه من توروبه حق خیلی نزدیکترمیدونم تاخودم.بزرگای اسلامی هم که ازشون زیادصحبت کردی هیچ موقع بازخم زبون هاازمیدون به درنشدن بلکه اتفاقا عزمشون جزم تروتلاششون بیشترشدنکنه خداحافظی کنی وهمونجورآدماخوشحال بشن که تونستن حرفشون روبه کرسی بنشونن،مطمئن باش که بدون توعزیزمن هم دیگه اینجاجایی ندارم،من واقعا نمیفهمم که آدما چراانقدصبرشون توتحمل همدیگه کمه توشنیدن حرف مخالف کمه واین تعصبای دست وپاگیرچراانقدتوزندگی آدماجابازکردن،محض رضای خدادودقیقم که شده به این حرفافکرکن وبعدتصمیم بگیرچون باخداحافظیت دست دونفررو ازنویسندگی تواین وبلاگ قطع کردی که دومیش منم!اون وقت اینجا دوباره میشه همون جای ساکت سابق،

من همینجارسمااعلام میکنم که درصورت رفتن فیروزبخت ازوبلاگ من هم ازوبلاگ میرم ودرصورت بازگشت ایشون به وبلاگ برمیگردم،پس تازمانی که ایشون پست جدیدنذارن من هم پست جدیدنمیذارم وازآقای محبی هم درخواست میکنم درصورت موافقتشون باانصراف ایشون باانصراف بنده هم موافقت کنن،خیلی دوست دارم که این خداحافظیم همیشگی نباشه ولی اگراینطوری شد،خداحافظ همتون واسه همیشه.

هرگز زود قضاوت نكن!

مرد مسني به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالي كه مسافران در صندلي‌هاي خود نشسته بودند، قطار شروع به حركت كرد.

به محض شروع حركت قطار پسر ٢۵ ساله كه كنار پنجره نشسته بود پر از شور و هيجان شد.

دستش را از پنجره بيرون برد و در حالي كه هواي در حال حركت را با لذت لمس مي‌كرد فرياد زد: پدر نگاه كن درخت‌ها حركت مي‌كنند! مرد مسن با لبخندي هيجان پسرش را تحسين كرد.

كنار مرد جوان، زوج جواني نشسته بودند كه حرف‌هاي پدر و پسر را مي‌شنيدند و از حركات پسر جوان كه مانند يك كودك ۵ ساله رفتار مي‌كرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هيجان فرياد زد: پدر نگاه كن درياچه، حيوانات و ابرها با قطار حركت مي‌كنند!
زوج جوان پسر را با دلسوزي نگاه مي‌كردند.

باران شروع شد چند قطره روي دست مرد جوان چكيد.

او با لذت آن را لمس كرد و چشم‌هايش را بست و دوباره فرياد زد: پدر نگاه كن باران مي‌بارد،‌ آب روي دست من مي‌چكد!
زوج جوان ديگر طاقت نياورند و از مرد مسن پرسيدند: ‌چرا شما براي مداواي پسرتان به پزشك مراجعه نمي‌كنيد؟
مرد مسن گفت: ما همين الان از بيمارستان بر مي‌گرديم. امروز پسر من براي اولين بار در زندگي مي‌تواند ببيند...

سر جلسه امتحان ...

سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی میکنی آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه!
بعد یه نفر بلند میشه میگه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم...

اون لحظه میخوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش..

میانگین قد مردان و زنان در جهان

تحقیقات در مورد متوسط قد مردان 20 تا 30 سال در تمام کشورهای جهان نشان میدهد که مردان کشور هلند با میانگین قد 184 سانتیمتر بلند قدترین مردان دنیا هستند. در رتبه های بعدی کشورهای دانمارک و سوئد و فنلاند قرار دارند. مردان کشورهای آسیایی به ویژه جنوب شرق آسیا مانند اندونزی و فیلیپین با میانگین قد 162-164 کوتاه ترین مردان دنیا هستند

 


میانگین قد مردان در ایران نیز 173 سانتیمتر است. متوسط قد مردان کل جهان 171 سانتیمتر است

 

متوسط قد مردان جوان در قاره اروپا و آمریکای شمالی 178 سانتیمتر، در آمریکای جنوبی 171 سانتیمتر، در آفریقا 170 سانتیمتر و در آسیا 169 سانتیمتر است

 

 

زنان جوان هلندی با متوسط قد 170 سانتینتر بلندقدترین و زنان کشور بولیوی در آمریکای جنوبی با میانگین 142 سانتیمتر کوتاه قدترین در جهان هستند

 

میانگین قد زنان 20 تا 25 سال در ایران نیز 160 سانتیمتر است

خانومممممممم !!

مادر دوستم معلم کلاس اول دبستانه، تعریف میکرد واسه درس علوم یکی از شاگرداشو که شیطونم هست میاره پایه تخته و یه سوال ازش می پرسه، گویا شاگرد جواب سوالو نمی دونسته و یکی از بچه های کلاس در تلاش بوده جواب و بهش برسونه، فکر می کنید شاگرد پایه تخته چیکار کرده؟؟؟؟ گفته خانوم م م م م م فلانی داره جواب و به من میگه !!

علم بهتر است یا کمپرسی؟!

چقدر زود گذشت....

مکالمه هر روز صبح من و مامانم

مامانم: صبحونه چی می خوری؟
من: چای خالی
- چای خالی چیه. شیرینش کنم با کره پنیر؟
- نه!
- بیا با نونو عسل بخور میچسبه
- نــــــه!
- خامه شکلاتی چی؟
- مامان اااااااااااه. نمی خوام دیگه
- زهره مار چی؟ درد بی درمون چی؟ میخوای؟ اصن به من چه واسه تو دل سوزی می کنم بمیر!
و این داستان هر روز ادامه دارد...

دوباره مهر !!!

به اين موضوع تا حالا فك كرده بودين كه لامصـــب موقع درس خوندن، زل زدن تو دیوار هم جذابیت خاص خودش رو داره :|

من همیشه برام سوال بود که چطوری شلوارشون نمیوفته،الان مسئله کاملا برام روشن شد

حقیقت تلخه ، نه؟ // لطفاحتمانظرات این پستوبخونین بحثای خیلی خوبی توش شده //

از ماست که بر ماست!

شاهکاری از: ولادیمیر کازنوسکی

اگر اجلاس جنبش عدم تعهد در شهر لندن برقرار مي شد

اگر اجلاس جنبش عدم تعهد در شهر لندن برقرار مي شد و قرار بود فلاح خبرنگار صدا و سيما با تسلطي وافر از آن گزارش تهيه نمايد :
شهر لندن ميزبان جنبش عدم تعهد است كشورهايي كه نقش جديي در اقتصاد جهاني ندارند و همواره با مشكلات اقتصادي مواجه هستند ولي هميشه سياست برايشان در اولويت بوده است
(پخش تصاوير ازفقر در كشورهاي افريقايي و اسيايي به مدت 30 ثانيه) و در ادامه....شهرلندن با اينكه با مشكل
...

بيكاري و فقرمواجه است ولي مسئولين با بودجه ميلياردي ميزبان اين اجلاس هستند ( در اينجا يك مصاحبه با يك زن بيكار و مخالف برگزاري اجلاس رادر تصوير مشاهده ميكنيد كه پلاكاردي در دست دارد و فرياد ميزند ما بيكار هستيم به مدت 45 ثانيه)
در ادامه .....مسئولين شهر به دليل ضعف در تامين امنيت، شهر را بصورت تعطيل درآورده و مناطق مسكوني پيرامون محل اجلاس را همانند ولنجك شاير و اوين تاون را از سكنه تخليه كرده اند
( پخش فيلم از مناطق شهر 70 ثانيه ) و پليس با استفاده از 110 هزار نيروي اسكاتلنديارد مسئول كنترل و تامين امنيت مي باشد ( پخش فيلم از ايستگاه هاي كنترل اسكاتلند يارد و ترافيك خوردوها 90 ثانيه ) و در ادامه .... اين در شرايطي است كه در بخشهاي مركزي لندن جنايت حرف اول را ميزند
( نمايش فيلمي از سرقت مسلحانه با استفاده از دوربين مخفي فروشگاه 123 ثانيه)
در ادامه . . .
با اينكه در بخشهاي از شمال غرب انگلستان هفته قبل زلزله آمده است ولي دولت با برنامه هاي گسترده تبليغاتي بدنبال پوشش خبري اجلاس است ( تصويراز مناطق زلزله زده در انگلستان و مصاحبه فلاح با يك كودك كه عروسك خودش را در زلزله از دست داده است 180 ثانيه ) ....
در انتها فلاح با چهره جدي و صداي غضب آلود اين سوال را مطرح ميكند كه دولت كامرون با وجود مشكلاتي كه دست بگريبان است هدفش از برگزاري اين اجلاس چيست؟
اسماعيل فلاح ، صدا و ......– لندن